اخیراً سه اتفاق افتاد که به من یادآوری کرد: پیری اجتنابناپذیر است و برای همه ما اتفاق میافتد (اگر خوش شانس باشیم). سپس، به جشن تولد 40 سالگی دوستم کلتی با موضوع دیسکو رفتم. وقتی قبل از مهمانی در اتاق هتل او مژه مصنوعی زدیم، شنیدم که میگفتم: «میدانی؟ سن واقعاً فقط یک حالت ذهنی است» (به ویژه درست است، زیرا کلتی یکی از آن آدم های عجیب و غریب طبیعت است که هنوز هم می تواند 28 سالگی را پشت سر بگذارد). روز بعد، من به پادکستی با شاعر روپی کاور گوش دادم که در آن او تقریباً 30 ساله بود. میخواستم او را در آغوش بگیرم و به او اطمینان دهم که دهه سی شما بهترین است.
سه زن با استعداد و زیبا که سه مرحله بسیار متفاوت از زندگی را طی می کنند، اما احساسات بسیار مشابهی دارند. رها کردن یک فصل و سطحی از دلهره در مورد آنچه بعدا می آید وجود دارد.
بالا رفتن سن، به ویژه برای زنان، یک ترن هوایی از احساسات است. برای من در 39 سالگی، احساس میکنم موضوع همه جا هست، هرچند شاید در سنی هستم که بیشتر متوجه آن میشوم.
به همان اندازه که همه ما عاشق یک محصول جدید ضد پیری یا هک طول عمر هستیم، مقاله امروز درباره این موضوع نیست. اگر چه اگر کمک پوستی به شما احساس خوبی بدهد، من هم فکر میکنم که اگر در حالت مقاومت انجام شود، پیشرفتهای آرایشی میتوانند کار را سختتر کنند. اگر حس زیبایی خودمان ریشه در چیزی عمیقتر نداشته باشد، شناخت درونی که هستیم، هرگز کافی نخواهد بود. ظاهر و احساس جوان بودن بیشتر به طرز فکر ما مربوط می شود. می دانید چه زمانی گوئینت جوان ترین به نظر می رسد؟ نه زمانی که او طلایی شده است و در جذابترین نور ژست گرفته است، بلکه زمانی است که او میخندد.
با ورود به آخرین سال سی سالگی، در اینجا چند تغییر ذهنیت در مورد زیبایی و پیری وجود دارد که از آن استقبال میکنم:
خوب سالخوردگی به این بستگی دارد که ما خودمان را چگونه می بینیم.
من شنیده ام که زنان در یک سن خاص می گویند که احساس می کنند نامرئی هستند. پائولینا پوریزکوف (که من به خاطر صحبت های صادقانه اش در مورد زیبایی و پیری دوستش دارم) گفته است که بعد از 40 سالگی، زنان در جامعه ما ناپدید می شوند. من اینجا نیستم که تجربه شخص دیگری را انکار کنم، اما من صبح تصمیم گرفتم آن روایت را برای خودم رد کنم. داستان هایی که برای خودمان تعریف می کنیم بسیار قدرتمند هستند. آنها به راهی که ما خودمان را در جهان می گذرانیم نفوذ می کنند. من یکی را انتخاب می کنم که بگوید من نامرئی، نامربوط، یا از دوران اوج خود گذشته نیستم. واقعاً مهم نیست که چه کسی مرا می بیند یا نمی بیند، مهم این است که چگونه خودم را ببینم. و تابش اعتماد به نفس در هر سنی غیر قابل مقاومت است.
زیبایی یک نگرش است.
خوب سالخوردگی داشتن دوستان زن برای گذر از زندگی است.
برای من، دوستانم خیرهکنندهترین زنان هستند، زیرا زیباییهایی را از خود ساطع میکنند که دقیقاً همان چیزی است که آنها به عنوان مردم هستند. به علاوه، این پدیده خوش شانس وجود دارد که من همیشه آنها را در همان سنی می بینم که در زمان ملاقات ما بودند. دوستی برای خود پیدا کنید که شما را تا ابد 28 ساله ببیند، حتی زمانی که شما در کنار یکدیگر در حال تکامل و رشد هستید. گاهی اوقات به این فکر میکنم که وقتی همه 80 ساله هستیم، دور هم بنشینم، با دوست دخترم قهوه بنوشم. ناگهان، پیر شدن آنقدرها هم ترسناک نیست.
خوب پیری در هر سنی به جای منجمد شدن در زمان، خنک بودن است.
من اغلب می شنوم که زنان مسن تر به عنوان “زیبا” یا “شیک” توصیف می شوند، اما نوع زنی که می خواهم به آن بزرگ شوم این است سرد. جولیا رابرتز پادما لاکشمی. جولیان مور. آلیشیا کیز. نورما کمالی. ذکر سن این زنان تقریباً دور از ذهن است – آنها بسیار درگیر زندگی هستند، خود را در هنر، موسیقی خود می ریزند، حس ماجراجویی را در آغوش می گیرند و هر سال که می گذرد معنای عمیق تری پیدا می کنند.
وقتی شروع به استرس در مورد پیر شدن میکنم، یا فکر میکنم که باید چیزی را در مورد خودم «تعیین کنم»، این مربیان (ناآگاه) خود را که همیشه مطمئن، زیبا و جذاب هستند، هدایت میکنم.
خوب پیر شدن، شناخت خودم است.
یاد بگیرم که “نقص” خود را به عنوان بخشی از زیبایی منحصربفرد خود در آغوش بگیرم. بیشتر خندیدن ترسیم مرزهای مهربان اما محکم به راحتی توهین نمی شود. وقت گذاشتن برای چیزهایی که من را روشن می کند. کنجکاو بودن و ذهن باز بودن. شنیدن آهنگی است که دوستش دارم از رادیو می آید، آن را بلند می کنم و با صدای بلند می خوانم، درست مانند زمانی که 16 ساله بودم و هنوز هم در 70 سالگی این کار را انجام می دهم. سالمندی به خوبی برای هر یک از آنها وجود دارد. فصل زندگی – فصل های سخت نیز.
خوب سالخوردگی اینقدر اهمیت نمی دهد.
بزرگترین تغییر نگرش من نسبت به پیری این است که آنقدر به آن فکر نکنم (میدانم، از این مقاله باور نمیکنید، lol.) من در حال پیشرفت هستم، اما بیایید صادق باشیم: ما چیزهای بهتری داریم. انجام دادن با زمان ما وقتی تلاش بی پایان برای کمال را رها می کنیم و به جای آن تصمیم می گیریم توجه خود را بیرون از خودمان متمرکز کنیم، آهی از آرامش می آید. به آن احساس انقباضی که وقتی به اینستاگرام نگاه میکردم و شروع به مقایسه میکردم، فکر میکنم، و این باعث افتخار من است که بفهمم چقدر این منفیها را از زندگیام رها کردهام و آن را با افکاری که سازندهتر هستند جایگزین کردهام.
همانطور که دوست من کیت اخیرا در خبرنامه خود گفت:
خود را دوباره با دانستن آشنا کنید // که این تغییر در آنچه بوده و خواهد بود // یک بیداری است // یک لحظه رشد // برای شما اتفاق می افتد، نه برای شما
بعلاوه! امروز جوانترین جوانی است که قرار است باشید.
از آن لذت ببرید.