5 درس زندگی که از یک مکث اجباری آموختم

در اینجا در Camille Styles ، ما اغلب در مورد تمرین کاهش سرعت صحبت می کنیم ، از تلاش برای حضور بیشتر ، درسهایی که از بیماری همه گیر گرفته و حتی در مورد نحوه گوش دادن به بدن من. با این حال ، تا اوایل این ماه یک مصدومیت جسمانی من را به مکث اجباری کشاند ، جایی که من چاره ای جز این نداشتم سرعت را کم کنید، اما یک روال کاملاً جدید ایجاد کنید و تقریباً اولویت ها را تغییر دهید.

به طور خلاصه می توانم بگویم: در حالی که برای دویدن در مسیر بیرون بودم ، کمرم شروع به درد کرد برخلاف هر چیزی که تا به حال احساس کرده ام تا آنجا که نفس من را قطع کرد. تقریباً 30 دقیقه طول کشید تا پیاده روی خود را به پایان برسانم ، و بعد از ظهر همان روز ، بدون درد طاقت فرسا نمی توانم راه بروم یا بنشینم. فردای آن روز من در حال آموزش فیزیوتراپ در مورد ماهیچه های پاراسپینال و مفاصل SI بودم و بلافاصله وارد کار شدیم.

ناتوانی در حرکت دادن بدنم حتی در ساده ترین روشها ، بلافاصله توجهم را به مراقبت از خودم به گونه ای تغییر داد که قبلاً انجام نداده بودم.

همه چیزهایی که در تقویم رزرو کرده بودم از Barry’s Bootcamp ، شام بیرون ، قهوه صبحگاهی در اطراف دریاچه با دوستانم همه خراشیده بودند تا بتوانم این زمان و انرژی را صرف تمرکز بر روی بدنم کنم. این به معنی اختصاص وقت برای قرارهای فیزیوتراپی و تمرینات حرکتی در عصر ، رزرو طب سوزنی ، کاهش هر چیزی که باعث التهاب در بدن من می شود (الکل ، غذا ، استرس!) و خواب بیشتر از هر زمان دیگری است.

دومی که همه چیز را لغو کردم ، احساس کردم موج عظیمی از تسکین بر من سایه انداخت. داشتن برنامه های صفر در خارج از مراقبت از بدن احساس آزادی می کرد و من هیچ گناهی در این مورد نداشتم زیرا تنها اولویت مهم بود.

برای لحظه ای احساس کردم کری بردشاو با مونولوگ داخلی ام با صدای بلند می پرسد: “چرا منتظر هستیم تا حادثه و درد ما را کند کند و مکث کنیم ، وقتی احساس خوبی داریم؟” خوشحال می شوم در زمان انتشار این قطعه ، پس از سه هفته کامل فیزیوتراپی ، سوزن خشک ، حجامت ، تمرینات حرکتی ، طب سوزنی ، نوشیدن مشروب ، از بین بردن هر چیزی که باعث التهاب در بدن من می شود ، و فقط حرکت عمدی بدنم گزارش دهم. به آرامی ، بالاخره احساس شفا می کنم و می توانم بدون درد حرکت کنم.

در آن سه هفته ، من چند عادت جدید را انتخاب کردم و چند درس آموختم که اکنون در زندگی روزمره با خود دارم.

درس 1: سخت و سریع (با هر چیزی) به معنای کارآمد بودن نیست

فیزیوتراپ من یک تمرین دو بار در روز به من داد که بر فعال سازی و تقویت قدرت عضلات همسترینگ به مدت تقریباً پنج دقیقه در هر دور تمرکز داشت. تماشای این کار ، کار ساده ای به نظر می رسید و تقریباً اتلاف وقت به نظر می رسید. این از طرف کسی است که دوست دارد وزنه های سنگین بلند کند ، با سرعت بالا حرکت کند و عرق قوی را بشکند تا بداند من واقعاً “سخت کار کردم”. در دومین تکرار من در دور اول ، ماهیچه هایم می سوزیدند و حرکت سخت تر از انجام اسکوات های وزنی 40 پوندی بود. ما آنقدر شرط بندی شده ایم و معتقدیم که باید 45+ دقیقه را صرف تمرین بدن خود کنیم ، در حالی که می توانیم در مدت زمان عمدی و کوتاه مدت قدرت خود را تقویت کنیم.

این احساس باعث می شود نحوه برخورد من با کار و روابط را در نظر بگیرم و تمرین PT خود را به عنوان راهنمای ایجاد کندی به عنوان نشانگر قدرت و بهره وری تجسم کنم.

درس 2: مکث از محل لذت در مقابل درد

س forال از مخاطبان: رابطه شما با مرزها در تقویم/برنامه شما چیست؟ آیا نه گفتن برای شما آسان است ، حتی اگر زمان باز باشد؟

اخیراً بسیار به این فکر کرده ام که چگونه تقویم های اجتماعی خود را نگه داریم و خودمان را رزرو یا برنامه ریزی کنیم. من همان انرژی را که هنگام لغو برنامه ها به دلیل یک ضرورت جسمانی داشتم و به عنوان یک ضرورت برای سلامت روانم به کار می برم ، مصرف می کنم. در عمل به نظر می رسد: تقویم مانع از صبح من برای من می شود (حرکت و غیره). رزرو “هفته های رایگان” وقتی که من یک هفته کامل را از برنامه ها برای تمرکز بر آنچه باید انجام شود ، دور نگه می دارم ، و اضافه کردن بلوک های کالری به روز قبل/بعد از سفر تا بتوانم قبل از سفر آماده شوم و روزی برای تنظیم مجدد بعد از آن داشته باشم. سفر من. من به خودم مدیونم. احتمالاً شما هم چنین می کنید!

درس 3: چیزی که قبلاً برای من مناسب بود ، ممکن است دیگر مناسب نباشد

این یادآوری همیشه وجود دارد که مشکلی نیست که نظر خود را تغییر دهیم زیرا ما دائماً در حال تکامل ، یادگیری ، یادگیری و کشف شیوه های جدید زندگی هستیم. من آزادی را در اینجا دوست دارم و آن را هیجان انگیز می دانم – به من این امکان را می دهد که از یک مکان “جدید” و کشف کار کنم. عدم توانایی در دویدن یا رفتن به یک تمرین HIIT کمی ویرانگر به نظر می رسید زیرا من اهداف قدرت جدیدی را تعیین کرده بودم ، اما اینها فقط درد را بدتر کرده و مسیر بهبودی را طولانی تر می کرد. بنابراین ، من مجبور شدم روشهای جدیدی برای حرکت کشف کنم و یک روال و برنامه کاملاً جدید بسازم. به جای این که روش هایی را که نمی توانم حرکت کنم ، تعیین کنم ، باید حرکاتی را انتخاب کنم که درد را تسکین داده و برای بهبود مiveثر باشد. چه هدیه ای برای رهایی خود از “باید” ها و تمرکز بر آنچه ما هستیم نیاز برای خود ما در حال حاضر ما را به جلو سوق می دهیم

درس 4: تجربیات خود را به اشتراک بگذارید

در حالی که من معمولاً در مورد آنچه که به اشتراک می گذارم (به ویژه در اینجا!) جسور هستم ، اما همچنین می توانم به محلی برای بازداشتن برگردم زیرا نمی خواهم مردم احساس کنند که باید به من توجه ویژه ای داشته باشند. همه اینها اکنون از پنجره بیرون انداخته می شود زیرا این تجربه به من قدرت اشتراک گذاری را آموخته است. یک جامعه کامل وجود دارد که احتمالاً آنچه را که شما تجربه می کنید تجربه کرده است و آنها می توانند در وقت ، پول و منابع شما صرفه جویی کنند. همچنین برای دیگران بسیار شگفت انگیز است که بدانند چه اتفاقی می افتد ، بنابراین در مورد زمان پاسخگویی و علاقه مندی آنها شفافیت یا وضوح دارند.

بدون گفتن می گذرد ، اما البته ، فقط آنچه را که برای شما راحت است و فقط شما به اشتراک بگذارید.

درس 5: وقتی چیزی خراب شد فوراً به آن رسیدگی کنید

من بهترین و مهمترین را برای آخرین ذخیره کردم. وقتی مصدومیتم اتفاق افتاد ، بلافاصله آن را احساس کردم. بدن من احساس خستگی کرد و احساس درد نداشت ، درد بود. من با فیزیوتراپ خود تماس گرفتم و بلافاصله از آن مراقبت کردم – او گفت که من دقیقاً در زمان مناسب قبل از بدتر شدن و به طور بالقوه بیشتر آسیب رسان وارد شدم. در گذشته ، من به دلایل مختلف منتظر می ماندم ، و متشکرم که به سرعت اقدام کردم. من همین مفهوم را برای رابطه اخیر که کمی خسته کننده بود به کار بردم و واقعاً یک لحظه مهم برای داشتن یک گفتگوی آسیب پذیر و زیبا بود که منجر به تقویت پیوند شد.

من می دانم که مکالمات یا اقدامات سخت می تواند بسیار بزرگ به نظر برسد و تقریباً راحت تر به تعویق می افتد ، اما همیشه همیشه ارزش آن را دارد. همانطور که گلنون دویل می گوید ، “ما می توانیم کارهای سختی انجام دهیم.” من به سختی به این درس متمایل می شوم ، هرچند می دانم که این درسی است که ما از قبل می شناسیم.